من اینجا بس دلم تنگ است

 

 

 

من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
....
بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم.....


مهدی اخوان ثالث

علامت سوال

سلام به دوستان عزیزم 

ایشاا... که حال همگی خوب باشه و ایام به کام 

راستش چند وقته خیلی درگیر شدم با خودم به خاطر یه مشکل مالی که بعد ،بعد معنوی پیدا کرد .نه به خاطر مسائل مالیش  بلکه به خاطر یک سری اعتماد و اعتقاداتی که داریم و اعتماد می کنیم به همدیگه اونم نه به همدیگه عادی مثل خودمون به جماعتی که ادعای فضل و کمال دارن و استاد معنوی هستن در این جامعه. 

بماند که اشتباه از جانب ماست افرادی هستیم که راحت بهم اعتماد می کنیم و فکر می کنیم همه مثل ما رو راست و بی شیله پیلن .وقتی می ری تو کنه مسئله می بینی ای دل غافل تو چی فکر می کردی طرف کیه. به قول استاد(من کیم اینجا کجاس) 

ولی به نظر شما آیا این آیات عظام نباید همونطور که خودشون همه رو موعظه می کنن خودشون هم به افکار و اعتقاداتشون عمل کنن.  

آیا  همه بدن ؟ 

دیگه نباید به کسی اعتماد کرد؟ 

اصلا" اعتماد کردن خوبه؟ 

باید همیشه فقط خودتو قبول داشته باشی نه همه رو؟  

تو زندگیت راهتو بری و به هیچ کس کاری نداشته باشی مگه تو غاری آخه؟ 

پس تکلیفت با این جامعه چیه؟ 

چی کار کنیم که همیشه بهمون نارو نزنن؟ 

آیا به خانوادتم می شه اعتماد کنی؟(یعنی تا این حد قاط زدم؟) 

اصلا" کارایی که تا حالا کردی درست بوده به عنوان یک فرد متعهد به این جامعه؟ (زیادی متعهد نبودی؟)

آیا افکارت درست بوده؟ 

بعد ازین چی کار کنی؟ 

خدا تو رو کدوم مدل دوست داره اونجوری یا اینجوری؟ 

اصلا" امام زمانت بیاد به تو چه نمره ای میده ؟ 

الان خوبی یا قبلا"؟ 

وای از این افکار که مرتب درگیر می کنه آدمو.. 

کلافم از همه چی کلافم ..

از همه اعمال و رفتارم  ..

ولی با این حال اعتماد می کنم به اونایی که قبولشون دارم و با ترازوی عقلم و احساسم می شناسمشون .  

آیا دوباره من گول این جماعت عالم بی عمل رو خواهم خورد.. 

افسوس از اون اعتقادات پاک و بی ریا که اینجوری پایمال می شه افسوس و صد افسوس... 

کاش بدونیم چی کار می کنیم و بدونیم که بعد باید چه کنیم .. 

کاش گذشته تجربه ای بشه برای آینده 

کاش زمان به عقب بر می گشت و انجام می دادی کارای عقب مونتو... 

کاش سنجیده عمل کنیم.. 

کاش.. 

هر چند که این کاش ها برای ما آش هم نمی شه پس باید عبرت گرفت ولی ای دل ساده چی بگم به تو.... 

اصلا" شما فکر می کنین اعتقاداتتون در چه حده من که آزمایش بدی شدم و نمی دونم کجای این داستانم خدا بهم کمک کنه 

همونی که ازش کمک می خوام و امیدوارم که تو این لحظه های پر تشویش تنهام نذاره ..  

 

یاد اون شعر قشنگ ریرا افتادم  : 

دلم گرفته

 دلم عجیب

برای خودم تنگ است

خودی که سالهاست

 پشت دیوار زمان ...شب.. سکوت

 گم کرده ام 

خیلی برام دعا کنید خیلی  

رضای پروردگار

سلام به دوستای خوبم 

امیدوارم حال همتون خوب باشه 

چند وقته خیلی به هم ریختم 

ولی امروز یه آیه اومد تو ذهنم که باعث آرامشم شد: 

 

و تعز من تشاء و تذل من تشاء

  

 

برام خیلی دعا کنید  

مرسی